یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند!

ایــن کــه در آن جـــا خــوش کـــرده ای ،
دل اســت ..
نــه شـــهـر ِ بـــــازی !
تـــــاب ِ بـــــازی نـــــدارد !

بی خیالی...
همیشه نمی شود زد به بی خیالی
و گفت تنهـــــــــــا آمده ام ٬ تنهـــــــا می روم...
یک وقت هایی ٬ شاید حتی برای ساعتی یا دقیقه ای ٬‌کم میاوری ! ...
دل وامانده ات یکـــــــــــــ نفر را می خواهد .........!

اجازه خدااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟
میشه ورقمو بدم؟؟؟
میدونم وقت امتحان تموم نشده ولی ..
دیگه خسته شدم،،،،

اگر مي داني در اين جهان كسي هست كه با ديدنش رنگ رخسارت تغيير مي كند وصداي قلبت آبرويت را به تاراج ميبرد مهم نيست .. .. ... .. .... ؟! مهم اين است كه فقط باشد ,زندگي كند ، لذّت ببرد و نفس بكشد.

هنگامی که تبر به جنگل آمد همه ی درختان یک صدا فریاد زدند: ای وای!!!! دسته اش از جنس خود ماست...

قلبتـــــــ را آنقدر از عاطفه لبریز کن
که اگر روزی افتاد و شکستـــــــــــــــــــــ
همه جا عطر گل یــــــاس پراکنده شـــــــــــود!!

نمیدونم این روزهام چطور میگذره فقط میدونم که میگذره.با ابهام،با یک گیجی ممتد،با

خلسه ای بی پایان....شاید به آرامش قبل از طوفان بیشتر شبیه باشه.میدونم قراره

طوفانی در درونم اتفاق بیفته اما هیچ ذهنیتی در موردش ندارم...

یاد گرفتـــه ام
انسان مدرنـــی باشــــم
و هــر بار که دلتنـــــــگ میشــــوم
بـه جای بغـــــض و اشــــک
تنهـــا به این جملـــه اکتفــا کنـــم کــه
هوای بـــد ایــن روزهــا
آدم را افســــــــرده میکنـد ..! 

آدم بايد يک " تو " داشته باشه ؛

که هر وقت از همه چي خسته و نا اميد بود ،

بهش بگه :

مهم اينه که تو هستي !
بي خيال دنيا ... !  

مدتهاست در آینه نگاه کردن به تو را تمرین می کنم برای روز مبادا…
شاید روزی با تو چشم در چشم شدم …
 

مگه با باد نسبتی داری؟
چقدر شبیه تو …
یک لحظه آمد مرا پیچاند و رفت … 

می خواهم..
اونقدر خودخواهانه بغلت کنم..
که جای ضربان قلبم روی تنت بمونه…

گاهــی باید نباشــی ... تا بفهمــی نبودنت واسه کی مهمه ...
؟! اونوقته که میفهمی بایــد همیشه با کی باشی .... 

نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند
می گویند حساسیت فصلی است
آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم . . .
 

بعضــــــی ها گـــریه نمی کنند !
اما …
از چشـــــم هایشان معلوم است ؛
که اشکــــی به بزرگی یک سکــــوت ،
گــــوشه ی چشمشان به کمیــــــن نشسته …
 

آنـــقدر نـفس مـی کــشم …
تـــا ،
تمـــام شـود..
همـه ی آن “هـــوایــی” کـه ،
ســـراغ ِ تـــو را مـی گــــیـرد … 

دستم را بگیر . . . ! ببر . . . !
به دور دست هایی که در دسترس هیچ . . . !
دستی نباشم . . . !
 

يـــــاد تـــــو ””
حــــــس قشنـــــــگی ست
كــــه در ”” دل ”” دارم
چــه تــو بــاشــی ؛ چــه نبــاشـی
نــــگهش مــــی دارم ...! 

این روز ها
اگر خون هم گریه کنی
عمق همدردی دیگران با تو
یک کلمه است
"اخی" 

شـبــهـــا زیــــر دوش آب ســــــــرد....
رهــــا میکـــنـم بـغـــــض زخـــمـهــایــم را...!
در حالی که هــــمــــه میگویند :
خــوش به حـــالــَــش …
چه زود فــــــرامــــــوش کـــرد....!
 

همین که هستی...
همین که لابلای کلماتم نَفَس میکشی
همین که پناه ِ واژه هایم شده ای..!
همین که سایه ات هست
همین که کلماتم از بی « تو » یی یتیم نشده اند.....!
کافیست برای یک عمر آرامش ؛
باش حتی همین قدر دور حتی........
همین قدر دست نیافتنی......... ! 

شاید تنها کسی نبودم که دوستت داشتم ،
اما کسی بودم که تنها تو را دوست داشتم...

خیلی دیره وقتیکه تازه می فهمی اونی که از همه ساکت تر بود

بیشتر از همه دوستت داشت ،

ولی تو حواست به شیرین زبونی یه عشق دروغیه !!! 

*چــه پـر جـرأت مـی شـود در بـرابـرت
کـسـی کـه مـی فـهمد ,
از تـهِ دل دوسـتش داری ...! 

دوست داشتن را با تمام وجود یادش دادم...
ولی او رفت و امتحآنش را به دیگری پس داد
شما هم داشتید از این شـاگردها؟!!!!

یادت هست گفته بودم تنهایت نمیگذارم
تو در تنهایی هایت هم تنها نیستی
جایم را تغییر داده ام
از کنارت به پشت سرت رفته ام
گفته بودم به من تکیه کن.... 

تنهایی قشنگترین حس دنیاست
چون برای داشتنش نیاز به “هیـــــچکـــــس” نداری !
 

میتوانم شــــاد باشم ،
راحـــت است . . !
کافیست چشمانم را ببندم و به خیـــال بروم . . . 

اگه کسی دستشو جلو آورد که باهات دست بده، با دقت به اون یکی دستش نگاه کن تا مبادا خنجری باشه که بخواد از پشت بهت بزنه...